ايستگاه متروك در sight and sound
نمايش عمومي آخرين فيلم عليرضا رييسيان در آمريكا و كانادا
فيلم “ايستگاه متروك” به كارگرداني عليرضا رئيسيان، در شهرهاي لندن و بيرمنگام و ليورپول و گلاسكو و اينبور و بريتانيا (توسط كمپاني سوداپيكچرز) با استقبال بسيار تماشاگران و منتقدان همراه بود.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) همچنين نمايش عمومي اين فيلم در آمريكا و كانادا نيز توسط first run از 8 جولاي در سانفرانسيسكو آغاز و سپس در نيويورك و شهرهاي ديگر ايالات متحده ادامه خواهد داشت.بنابراين گزارش ماهنامه معتبر sight and sound (معتبرترين مجله سينمايي انگلستان) در شماره ماه مه سال 2004 دربارهي اين فيلم نوشت: ايستگاه متروك كه بر اساس طرحي از عباس كيارستمي ساخته شده با تصوير مرد روشنفكر ميانسالي آغاز ميشود كه در ميان كويري خالي از سكنه در حال رانندگي است. كارگردان فيلم عليرضا رئيسيان از چهرههاي نسبتا? تازه واردي است كه پيش از اين فيلمنامه سفر كيارستمي را به فيلم درآورده تصاويري تامل برانگيز از محمود كه در حال رانندگي به سرزمين اطراف خود نگاهي دارد را به ما نشان ميدهد و فقط بعد از اينكه او ماشين را متوقف ميكند و دوربينش را در ميآورد، رئيسيان به ما اجازه ميدهد تا با نمايش تصويري حساب شده از مهتاب، همسر محمود كه تا آن زمان در صندلي كنار راننده بود و از نظرها پنهان بود، پديدار شود و در مركز روايت قرار گيرد. زندگي آنها در تهران به اجمال طرح ميشود و ماجراي همسايهاي است كه مهتاب را به خاطر بچه دار نشدن مورد طعنه قرار داده و برملا ميشود. مهتاب تا به حال دوبار تجربه سقط جنين داشته و اين زوج كه اين موضوع رابطهشان را تحت فشار قرار داده در يك تلاش بدون تضمين عزم سفر به مشهد مقدس را دارند. محمود يك عكاس است حرفهاي كه تماشاگران اروپايي فيلمهاي هنري، آن را نمادي از انزواي اجتماعي تلقي ميكنند.پس از خراب شدن ماشين شان فيضالله از اينكه محمود در صحنهاي منتظر حركت ابري ميماند تا از آن عكس دلخواه را بگيرد تعجب ميكند و از دستمزد بالايي كه وي براي تهيه عكس از عناصر طبيعي كه جزء واقعيت روزمره او هستند سر در نميآورد. در اينجاست كه فيلم ايستگاه متروك اشاره دارد به پيچيدگي ضبط واقعيت به وسيله دوربين، اما بر خلاف فيلمهايي كه كارنامه بينالمللي كيارستمي را تاسيس كردهاند، محتواي نئورياليسم خود را مستقيما? و بدون بازتابهاي شخصي ارائه ميدهد كه آغشته با نوعي سمبوليسم است. محمود با دكلمه كردن يك شعر فارسي درباره ابري گريزپا يادآور اين نكته ميشود كه سينماي ايران با به اوج رساندن يك انسانگرايي سينمايي و ايجاد رابطهي لطيفتري با تصويري كه ما فرض آن را هم در قرن بيست و يكم ممكن نميدانستيم ريشه در فرهنگ خاصي دارد كه براي بيشتر تماشاگران اروپايي ناشناخته است! اين نكته ايست كه نميتواند به راحتي فراموش كرد، وقتي ليلا حاتمي نقش اول زن را با چنان شفافيتي ايفا ميكند كه حتي ميتوان باور كرد كه فيلمي راجع به يك خواهر روحاني ميبينيم. دهكدهاي كه او ناچار است براي يك روز در آن به گروهي بچه بيسرپرست تعليم دهد در واقع قلعه متروكي است در حاشيه كوير مركزي ايران كه يك روز به طور اتفاقي توسط رئيسيان كشف ميشود و بچههاي فيلم از دهكدههاي اطراف انتخاب شدهاند. در خود فيلم دهكدهي مجاوري وجود ندارد و قلعهاي است در آن براي انزوا، آسيب پذيري، كمبود بچهها و واهمه ناباوري قهرمان زن فيلم كه علي رغم سرزمين “فيلم زندگي و ديگر هيچ” كيارستمي مورد اثابت زلزله واقع نشده اما به نظر مي رسد كه شده و از آنجاييكه محل انتخاب شده فاقد قابليتهاي زندگي مسكوني اما داراي مزيتهاي تصويري نمادين ميباشد چه به علت سانسور، عمدا? يا غير عمدي، زندگي امروز ايران آنطور كه هست آشكار نميسازد. به گزارش ايسنا، اين نشريه ميافزايد يك نوع تنش در زير بستر دراماتيك و طنز ظريف سفر مهتاب به سوي نوعي تجديد اميد، به خاطر حضور بچهها وجود دارد و حضور فيضالله در ده به عنوان سرپرست بچهها از نقشههاي شكست خورده سياسي او حكايت ميكند كه رنگي از فساد اقتصادي نيز دارد.اما بمانند بخش عمدهاي از سينماي اخير ايران بچهها هستند كه اميد را مجسم و علاقه ما را بر روي خود متمركز ميكنند. شخصيت مهتاب به سرعت از يك عنصر بيگانه به سوي يك نماد مادرانه متحول ميشود كه نه تنها بچهها را تعليم ميدهد بلكه ناخنهايشان را ميگيرد. ترس دختركي را از قطارهاي عبوري بر طرف ميكند و پسربچهاي فراري را كه در ايستگاه متروكه قطارها (كه اسم فيلم از آنجا اقتباس شده) پيدا ميكند.در وهمآورترين صحنه فيلم، مهتاب درحاليكه از لابلاي واگنهاي متروكه قطار ميگذرد ناگهان با نمايي از بچهها در قالب پنجرههاي واگن روبرو ميشود كه طنزي به سبك موج نوي سينماي فرانسه دارد. ايدهاي كه در صحنه آخر فيلم تكرار ميشود. وقتي اين زن و شهر قصد دارند محل را ترك كنند و بچهها به دنبال ماشين آنها ميدوند در آخرين نما، مهتاب بيدار با چشماني باز نگاه عاطفي خود را از درون پنجره ماشين به آنها دوخته، اشارهاي است به سكانس اول فيلم كه هم ما را با سادهگي خود لمس ميكند و هم از خود معماي لاينحلي به جاي ميگذارد.گفتني است: ايستگاه متروك، تاكنون برنده 10 جايزه داخلي و بينالمللي بوده و در 20 جشنواره مهم جهاني حضور داشته است اين فيلم توسط نظام منوچهري پخش جهاني ميشود.انتهای پیام /