گفتگو با حجتا... سيفي
در اجتماع خشمگين
«محكومين بهشت» ششمين تجربه حجتا... سيفي در عرصه كارگرداني است كه اين روزها بر پرده سينماها قرار دارد.
به گزارش سايت سينمايي سوره، سيفي متولد 1333 در شهر اهواز است و تحصيلات او در زمينه علوم تربيتي در دانشگاه تهران صورت گرفته. او تجربه در زمينه سينما را از سال 1349 در سينماي آزاد اين شهر آغاز كرده و تاكنون از سيفي فيلم هايي همچون جستجو در شهر، خانه اي مثل شب، ماه عسل ، عروس كاغذي و ... را شاهد بوده ايم. از «عروس كاغذي» كه در سال 75 اكران شد تا به امروز كه «محكومين بهشت» بر پرده است. سالهاي زيادي ميگذرد. چطور بين ساخت اين دو فيلم اينقدر فاصله افتاد؟ • جريان فيلمسازي در ايران جريان لحظهاي است كه بايد براساس آن لحظات حركت كرد. تغيير و تحول ديدگاههاي مسؤولين مسلماً بر شيوه توليدات نيز تأثير خواهد گذاشت. من هم يكي از آن فيلمسازاني بودم كه متأثر از اين تغيير و تحولات و جريانات قرار گرفتم. براي ساخت يك فيلم از زمان نگارش فيلمنامه تا زماني كه بر پرده ميرود بايد پروسهاي طولاني طي شود كه مدت زمان زيادي از آن در دريافت پروانه ساخت سپري ميشود. من سال 1369 «عروس كاغذي» را نوشتم، سال 74 ساختم و سال 75 به اكران درآوردم. در واقع تمام اين فاصلههاي زماني بود كه مرا از آن فضاي اصلي دور كرد اما به هر حال بايد آن را به سرانجام ميرساندم، چون شروع كرده بودم. همانطور كه گفتم از آنجايي كه مديريت سينمايي ما مديريتي منسجم نيست هر فيلمسازي براي ادامه حيات در اين عرصه به ناچار برنامهريزي خاصي در نظر ميگيرد. در واقع من از آن دسته فيلمسازاني بودم كه در عرصه حمايتهاي دولتي قرار نگرفتم. از اين رو است كه فيلمهايم عمدتاً امكان ساخته شدن در زمان مناسب خودشان را پيدا نكردند... يعني الان معتقديد كه «عروس كاغذي» امكان ساخت و اكران در زمان مناسب خود را از دست داد؟ • به هر حال براي ساخت هر فيلم امكاناتي ويژه لازم است كه اگر فراهم نشود، مجبور ميشويد براي به سرانجام رساندن آن به امكانات موجود اكتفا كنيد كه همين اكتفا به حداقلهاست كه تأثير بسزايي بر حاصل فيلم خواهد گذاشت، اما با همه اين حرفها به هر حال «عروس كاغذي» هم به نوبه خود تجربهاي بود كه اتفاقاً در زمان خود مرا راضي نگه داشت... اين فيلم از اكران موفقي برخوردار شد؟ • نه، اتفاقاً هيچ چيز «عروس كاغذي» موفق نبود. من هم زياد به آن فكر نميكنم، چون كاري است متعلق به گذشته كه پروندهاش برايم بسته شده است. «محكومين بهشت» چطور، اين فيلم در زمان خود نوشته و ساخته شد يا اين كه آن هم قرباني گذر زمان شد؟ • واقعيت اين است كه من خود را از بدشانسترين فيلمسازان دوران ميدانم چون هميشه اسير همين اتلاف وقتها و شرايط مناسب شدهام. فيلمنامه «محكومين بهشت» سال 80 نوشته شد، سال 83 ساخته شد و سال 85 به اكران رسيد، هرچند در اين مدت زماني كه ساخت تا اكران آن فاصله افتاده بود ميخواستم فيلم ديگري بسازم، اما متأسفانه باز هم اسير زمان اكران آن شدم، البته حتماً فيلمسازاني چون من در اين عرصه كم نيستند، اما احساس ميكنم من از آن دسته افرادي هستم كه بيش از ديگران قرباني شرايط غيربنيادي سينماي ايران شدهام. به غير از زمان نامناسب اكران، «محكومين بهشت» از چه زاويهاي ضربه خورد؟ • «محكومين بهشت» فيلمي فرهنگي است كه تماشاي آن براي جوانان و خانوادهها از هر گروه سني ديگر مفيدتر است. فيلمي است كه دولت بايد به آن توجه بيشتري ميكرد چون نگاهي به يك حركت دولتي و در واقع يك اتفاق واقعي داشت. اولين قدم براي رسيدن به يك حركت فرهنگي در سينما توجه و حمايت ارگانهاي مرتبط از فيلمهايي اينچنين است. متأسفانه اين فيلم هنوز نتوانسته آموزش و پرورش را متقاعد كند كه دانشآموزان را به تماشاي آن تشويق كند. جالب اينجاست كه حتي سيدي ارسال شده را نيز گم كردهاند. چنين واكنشهايي است كه باعث ميشود آدم به اين نتيجه برسد كه اين حمايتهاي فرهنگي تنها در حد شعار زيبا به نظر ميرسد و كسي دغدغه اجراي آن را ندارد. خب، شما چرا به غير از ارسال سيدي، اقدام ديگري نكرديد؟ • چون وظيفه من ايجاد يك حركت فرهنگي نيست، هر كه ميخواهد تحولي به وجود بياورد مسؤوليت پيگيرياش را نيز خود بايد به عهده بگيرد، چون مسلماً حاصل آن نيز به حال خود آنها مفيد واقع خواهد شد. كلانترين نگاه فرهنگي براي سازمانهاي گوناگون صرفاً به برگزاري يك جشنواره خواهد انجاميد نه چيزي بيشتر از آن، واقعيت اين است كه متأسفانه نهادهاي موجود فرهنگي خود علاقه چنداني به چنين رويكردهايي ندارند... صحبتهايي اينچنين به نوعي فيلم را تاريخ مصرفدار ميكند، كدام الزام اجتماعي شما را به ساخت آن واداشت كه ممكن است در طولانيمدت اثر خود را از دست بدهد؟ • موضوع «محكومين بهشت» هيچگاه كهنه نميشود، چون معضلي اجتماعي را به تصوير ميكشد كه تنها از بين نميرود كه روز به روز افزايش پيدا ميكند و مدام تكرار ميشود. اين موضوع فرار جوانان از كانون خانواده در جهت رسيدن به خوشبختي و دنياي بهتر است. حتي همين الان هم شما هيچ روزنامهاي را پيدا نميكنيد كه در صفحه حوادث آن خبري از فرار دختران جوان از خانههايشان به چاپ نرسانده باشد، از اين روست كه اين موضوع، موضوع روز است و بايد بدان توجهي ويژه صورت گيرد. اما بحث دختران فراري موضوع دو، سه سال پيش سينماي ايران بود، به همين دليل است كه شايد اگر اين فيلم در همان زمان نگارش فيلمنامه ساخته و اكران ميشد با استقبال بهتري روبرو ميشد؟ • نه، اصلاً موافق نيستم. اتفاقاً زمان ساخت و اكران از ميزان اهميت اين موضوع بهخصوص نخواهد كاست. مشكل اصلي نوع نگاه مردم به سينماست. مردم ما به سينما نگاهي عقلاني ندارند، به طوري كه ميتوان گفت عقلشان به چشمشان است. آنها تنها براي ديدن ستارگان محبوبشان به سينما ميروند، نه براي تماشاي يك فيلم فرهنگي. از اين روست كه معتقدم فيلمهايي اينچنين در طول زمان مخاطب خود را به دست ميآورند، اما وقتي در سردر سينما تصوير بازيگر مورد علاقهشان را پيدا نميكنند، اشتياقي هم به تماشاي فيلم از خود نشان نميدهند، به همين دليل است كه بايد براي فيلمهايي اينچنين به نوعي ديگر تبليغ و اطلاعرساني صورت گيرد. اگر چنين گرايشي را به نوعي نقطهضعف مخاطب عام سينما در نظر ميگيريد، چطور خودتان از اين موضوع بهره نگرفتيد تا با انتخاب چهرههاي شناختهشده، مخاطب بيشتري را به تماشاي اين فيلم فرهنگي ترغيب كنيد؟ • دو شخصيت اصلي اين فيلمنامه، دو دختر جوان 15، 16ساله هستند و همانطور كه ميدانيد در اين سن و سال هيچ ستاره سينمايي وجود ندارد. علاوه بر اينها، اين وظيفه رسانهها و مطبوعات است تا با نوع نگاه خود مردم را به تماشاي چنين فيلمهايي ترغيب كنند و در واقع نياز اصلي آنان را به آنها يادآور شوند... اما حداقل در سالهاي اخير نمونههاي بسياري وجود دارد كه از حضور بازيگران جوان بهره بردهاند و گيشههاي موفقي نيز داشتهاند كه فيلمي مثل «من، ترانه 15 سال دارم» از اين دست به شمار ميرود. • شرايط اكران يك فيلم و نوع تبليغاتي كه براي آن صورت ميگيرد در دستيابي به چنين موفقيتي از هر چيز ديگري تأثيرگذارتر است. گمان ميكنم در همين مورد بهخصوص كه مثال زديم امكانات تبليغاتي و زمان مناسبي براي اكران در اختيار بود. وقتي من براي تبليغ تلويزيوني با چنان هزينههاي كلاني روبرو ميشوم كه براي 15 ثانيه آن رقمي معادل فروش روزانه فيلم را پرداخت كنم ديگر از ساير شرايط چه انتظاري ميتوان داشت... پس از شرايط اكران اين فيلم هم چندان راضي نيستيد؟ • من به طور كلي از جريانات سينمايي ايران راضي نيستم كه اكران اين فيلم هم جزئي از آن به شمار ميرود، وقتي از شيوه نگاه مسؤولين تا شرايط كلي فيلمسازي ناراضيام چطور ميتوانم از اكران آن اظهار رضايت كنم، در غير اين صورت زمان منتخب من براي اكران اين فيلم فصل پاييز بود، فصلي كه محصلين و دانشجويان فرصت تماشاي آن را داشته باشند، نه در زماني مثل الان كه همه سرگرم آماده شدن براي سال جديد و خريد نوروز هستند... با توجه به رويكردهاي هميشگي آموزش و پرورش چطور فكر ميكرديد كه ميتوانيد آنها را براي ترغيب دانشآموزان به تماشاي اين فيلم قانع كنيد؟ • اصولاً گمان ميكنم معمول نهادهاي دولتي و غيردولتي دوست دارند كمتر مورد انتقاد قرار بگيرند. من معتقدم كه «محكومين بهشت» ميتواند فيلمي تأثيرگذار براي جوانان و خانوادهها باشد و حداقل ميتواند در اين باره تلنگري به آنها وارد كند. من نظر و پيشنهادم را ارائه كردهام، اميدوارم كه پذيرفته شود، اما اين را هم ميدانم كه قرار نيست من با يك فيلم جريانسازي كلان ايجاد كنم، فقط خواستم با امكانات و شرايطي كه در اختيارداشتم و البته توانمنديهاي خودم اين نگاه را تقويت كنم... حالا در مجموع ازحاصل كارتان تا چه اندازه احساس رضايت ميكنيد؟ • واقعيت اين است كه هيچ فيلمسازي نيست كه بگويد از حاصل كارش كاملاً راضي است چون هر فيلمي براساس امكانات و شرايط زماني خود به سرانجام ميرسد، مسلماً اگر من «محكومين بهشت» را در يك كشور خارجي ميساختم به نتيجه مطلوبم نزديكتر ميشدم، اما متأسفانه در ايران زمانيكه نياز به حمايت پيدا ميكنيد، مجبور ميشويد به تبليغ سازمان حمايتكننده بپردازيد و اين همان كاري بود كه از آن سر باز زدم و به همين دليل هم با مشكلات بيشماري روبرو شدم و به مميزيهاي ناخواستهاي دست زدم... كمي از شيوه انتخاب بازيگران فيلمتان بگوييد؟ • بحث بازيگري در ايران، بحث كاملاً مشكل و پيچيدهاي است. اين بازيگران دوست داشتند در فيلم من بازي كنند و من هم به بازيگراني در اين سن و سال احتياج داشتم، اما مسئله اينجاست كه بازيگران جوان بيش از اين كه به فكر حاصل فيلم و خواستههاي كارگردان باشند به فكر نمايش زيباييهاي خود هستند... يعني حتي زمان انتخاب هم چندان از حاصل كار اطمينان نداشتيد؟ • به هر حال اين چند بازيگر از ميان پيشنهادات بسيار زيادي كه از طرف دوستان مختلف صورت گرفته بود انتخاب شدند، اما واقعيت اين است كه معمولاً هرچند همه به دنبال گزينه خوب ميگردند اما نهايتاً مجبور ميشوند از ميان بد و بدتر دست به انتخاب بزنند... در كارنامه شما دو فيلم در حال و هواي دفاع مقدس هم وجود دارد، اين دغدغه از كجا به وجود آمد و چطور ادامه پيدا نكرد؟ • من يك فيلمسازم، از در شرايط جنگ قرار نمي گرفتم شايد به سراغ اين حال و هوا نمي رفتم، اما در سالهاي 60 كليت مسائل اجتماعي ما تحت تأثيرجنگ قرار گرفته بود و فيلم من هم در واقع از اولين فيلمهايي بود كه به چنين حال و هوايي ميپرداخت... امروز ديگر اين حال و هوا برايتان جذابيتي ندارد؟ • چرا، صددرصد. جنگ با كليت زندگي من عجين شده است. حالا هم هرچند ده فيلمنامه جنگي و آماده ساخت دارم اما امكان ساخت هيچكدامشان را در اختيار ندارم. فارغ از همه اين حرفها جنگ به طور كلي پديدهاي است كه با كليت زندگي همگي ما آغشته شده است و كوچكترين تأثير خود را از نامگذاري تكتك كوچههايمان با نام يك شهيد گذاشته است، فقط كافي است كه فيلمسازي با نكتهبيني به اين نتيجه برسد كه هيچگاه نميتواند اين تأثير را از زندگي مردم امروزدوركند... تصميم داريد در آينده چه فيلمي را جلوي دوربين ببريد؟ • فيلمنامهاي داشتم كه دو سال پيش آن را نوشته بودم و مطلع شدم كه در ايام جشنواره امسال پروانه ساخت گرفته است، اما گذر از اين زمان لزوم ساخت آن فيلم را از من دور كرده است، به همين دليل تصميم دارم كار ديگري را به نام «بوسههاي مادر» جلوي دوربين ببرم كه اگر موفق به دريافت مجوز بشوم بعد از مناسب شدن آب و هوا فيلمبرداري آن را آغاز خواهم كرد... انتهای پیام /