|
|
|
خلاصه داستان : |
تصادفي دريکي از خيابانهاي دوبي منجر به آشنايي و سرانجام ازدواج نگار دختر يک تاجر پولدار يراني با کامران يک رستوران دار ميگردد. بعد از مدتي رفتار کامران با نگار تغيير کرده و بني ناسازگاري را ميگذارد و اين واقعه به سبب نزديکي روحي بيشتر به نيما دوست و شريک کامران اتفاق ميافتد و در نتيجه...
|
|
|