سازمان سوره ايميل اخبار سينمايي جشنواره سينما صفحه اصلي
جزييات اصلی
تمام عوامل
شركت تهيه كننده
( ) تمام جشنواره ها
( ) جشنواره داخلی
( ) جشنواره خارجی
( ) ديدگاه عوامل فيلم
( ) خلاصه داستان فيلم
تمام رويدادها
 به تفکيک اصناف
 به تفکيک هنرمندان
 به تفکيک جشنواره
 به تفکيک دفاتر توليد
( ) آلبوم عكس
( ) عكس های  فيلم 
( ) عکس های پشت صحنه
( ) پوستر
( ) گزيده سكانس
( ) محل فيلمبرداری
( ) مسائل فنی
( ) سايت های اختصاصی


   آب و آتش( 1379)

خلاصه داستان :
علي مشرقي، نويسنده، پس از جر و بحثي شديد با همسرش مهرانگيز، شبانه از خانه خارج مي شود و با اتومبيلش بي هدف در خيابان ها پرسه مي زند و اتفاقي با زني خياباني به نام مريم شكوهي آشنا مي شود و براي حمايت از مرداني كه به دنبالش هستند. او را همراهي مي كند. مريم او را به آپارتمانش مي برد و دفتر شعرهايش را به او نشان مي دهد علي با ورود مردي به نام مجيد شهلا، صاحب يك بوتيك كه خود را مالك مريم مي داند، پنهان مي شود و صبح روز بعد در بازگشت به خانه با جسد همسرش روبه رو مي شود كه به شكل مرموزي به قتل رسيده است. همه ي شواهد دال بر قتل زن توسط اوست، اما علي به قاضي مي گويد كه در شب حادثه در خانه ي زني به سر برده بود. قاضي به او مهلت مي دهد تا آن زن را به عنوان شاهد به دادگاه بياورد. وقتي علي براي گفتن ماجراي قتل همسرش و لزوم حضور مريم در دادگاه به آپارتمان او مي رود با مجيد روبه رو مي شود. مريم در حضور مجيد، آشنايي با علي را انكار مي كند، اما در ملاقاتي ديگر با علي به او مي گويد به رغم تمايلش براي كمك به او به اين دليل كه شناسنامه اش دست مجيد است قادر به اداي شهادت در دادگاه نيست. هر چه زمان مي گذرد، احساس درماندگي علي بيش تر مي شود. حالا ديگر تنها چيزي كه براي او اهميت دارد شناخت مريم است. علي مدتي بعد درمي يابد مريم فرزندي به نام بهار از مجيد دارد و دوست صميمي اش سيما، كه مدت ها قبل نيمي از صورتش سوخته، از اين بچه نگه داري مي كند. علي با سيمين درخشان ـ مادر مريم ـ نيز ملاقات مي كند و مريم كه آن روز براي سركشي و دادن داروهاي مادرش به خانه ي او آمده از ديدن علي در آن جا ناراحت مي شود و در تلاش براي فرار از علي تصادف مي كند. علي او را در اتومبيل خود مي گذارد و مي خواهد به بيمارستان برساند، اما مريم مخالفت مي كند. از طرفي، مجيد در پي مريم به آپارتمان سيما مي رود و با كتك از او مي خواهد به مريم تلفن كند و او را به بهانه ي خودكشي كردنش، به آپارتمان بكشاند. وقتي مريم و علي سراسيمه به آپارتمان سيما مي آيند با مجيد روبه رو مي شوند. به درخواست مجيد، علي بيرون از آپارتمان منتظر مي ماند و لحظاتي بعد، مريم زير مشت و لگدهاي مجيد جان مي سپارد. علي كه خاطراتش را بازگو مي كند، مي گويد كه پس از حادثه ي مرگ مريم، قاتل همسرش نيز كه يك سارق جواهرات بوده پيدا مي شود و حالا بهار كوچك براي او ياد مادرش را زنده مي كند.

    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com