1 2 3 4
5 6 7
9 8
جستجو درعناوين خبری
  بگرد
جستجوی پيشرفته | راهنما
آخرين رويدادها سينمايی
گزارشات
مصاحبه ها
نقدها و مقالات
اخبار فيلم
فيـــلمهای در دست توليد
محصولات آينده سوره
اخبار هنرمندان
اخبار جشنواره ها
اخبار اصناف سينمايی
اخبار دفاتر تهیه و توليد
اخبار سينمای جهان
روزشمارسینما
خبرگزاری ها
 تعداد بازديد : 506  تاريخ مخابره خبر:  ۲۲/۸/۱۳۸۷  نوع : نقد
 کد خبر : 138708260105  ساعت مخابره خبر: ۱۵:۲۲:۰۱
    ۱۳۸۷/۰۸/۲۲                              تاريخ نشر خبر :  
 

به همين سادگي فيلم جزئيات است

"سادگي" در اين فيلم بيش از آنکه از ارزش هايي که نقد پست مدرن براي اين مفهوم قائل است ناشي شده باشد، از ذاتي بودن اين مفهوم در دل مناسبات صوري و شکل ظاهري زندگي روزمره مي آيد.

اين نوشته را با يک اعتراف شيرين شروع مي کنم. تماشاي "به همين سادگي" براي من با مجموعه اي از پيش فرضهاي دافعه برانگيز همراه بود. چيزهايي مثل ژست سادگي، روي موج "ضدقصه" بودن و يا مثلا اينکه تيتراژ فيلم ، به خط کيارستمي است ( به ياد استفاده هاي کاسب کارانه اي که از نام او در اين سالها ديده بوديم افتادم. اينکه تيتراژفلان فيلم را او ساخته يا طرحش مال اوست و يا چه مي دانم از خيابان پشت لوکيشن رد شده! ) به اينها اضافه کنيد بي انگيزگي ناشي از تماشاي مجموعه اي از فيلمهاي نااميدکننده ، حاصل تلاشهاي يک ساله سينماي ايران را .
اما خوشبختانه اين ها را با خودم به سالن سينما نبردم و در آنجا فيلمي را ديدم که نهايتاً با عبور از همه اين پيش فرضهاي تنگ نظرانه ، با تجربه منحصر به فردش در بيان روزمرگي، به بهترين و قابل دفاع ترين فيلم سال سينماي ايران تبديل شد.
"سادگي" در اين فيلم بيش از آنکه از ارزش هايي که نقد پست مدرن براي اين مفهوم قائل است ناشي شده باشد، از ذاتي بودن اين مفهوم در دل مناسبات صوري و شکل ظاهري زندگي روزمره مي آيد. اين ويژگي در مورد خاستگاه "ضد قصه بودن" فيلم نيز صدق مي کند. حذف هوشمندان? عنصر"اتفاق" ( به عنوان يکي از ارکان درام با تعريف شناخته شده اش ) در راستاي رسيدن به همان حس "روتين وار" بودن و کسالتي که در آن نهفته است عمل مي کند. در اينجا مي بينيم دو عنصري که ما به عنوان کليدواژه هاي زيبايي شناسي "به همين سادگي" از آنها ياد مي کنيم ( يعني سادگي و گريز از قصه گويي ) تا چه حد ذاتي و برآمده از جهان اثر هستند و نه ويژگي هايي که فيلمساز آنها را به عنوان ارزش هاي مطلق هنري تعريف کرده و پشت شان پنهان شده باشد. پس عملا بزرگترين موفقيت فيلم در يک کاسه کردن فرم بياني و درونمايه است. يکي از مصايق اين ويژگي شايد همين باشد که "به همين سادگي" فيلم جزئيات است. بيان ناتوراليستي فيلم ، توجه ويژه به جزئياتِ زندگي روزانه يک زن ، در القاي کسالت ( به عنوان آفت زندگي روتين) نقش به سزايي دارد. تعقيب ممتد و موبه موي فعاليت هاي روزمره او، شايد در نگاه اول خسته کننده به نظر برسد. انگشت هايي که پودر لباس شويي را در جاي مخصوصش پخش مي کنند، برگرداندن استکان اول از چاي تازه دم به قوري، ( که به لطف خانمي که پشت سرم فيلم را ترجمه مي کرد! فهميدم که تکنيک حرفه اي هاست ) ، پاک کردن ماهي و جمع کردن تک تک لباس هاي نشسته از گوشه کنار اتاق و گه گاه بو کردنشان و ...( مثل اين که من هم دارم در بيان جزئيات به شيوه فيلم عمل مي کنم! ) . اما همين ظرافت در تشريح اين موقعيت هاي به ظاهر پيش پا افتاده است که ناخودآگاه ، رابطه بيننده با شخصيت و جهان او را مستحکم مي کند . بيننده اي که حالا به خودش آمده و مي بيند که چطور با اين زن در آپارتمان کوچک و دنياي کوچکترش ، محدود شده است. غرق شدن همراه با او در اين جزئيات ، يک فاجعه را با خودش توي پرانتز به همراه دارد. فکر چيزي که توي اين ازدحام جزئيات، جايش خالي است: "کليت"ي که در اين زندگي از دست رفته است... انتقال اين حس اندوه باراز طريق تصوير کردن جزئيات زندگي روتين، مرا ياد فصل بي بديل بيدارشدن ماريا در امبرتو د ، شاهکار دسيکاي فقيد مي اندازد.
در اين نوع بيان سينمايي"اجرا" کارکرد غايي اش را پيدا مي کند. اجراي مينياتوري اين ريزه کاريها، که ضعف آن مي توانست کل اثرگذاري فيلم را مخدوش کند. از طرفي نماهاي عموماً مديوم و کلوز و توانايي آلادپوش در کار با نور در محيط هاي بسته، به کمک فيلم آمده است. استفاده عمده از لنز تله که با قابليتش در انباشت کردن عناصر بصري تصوير، حس خفگي و سنگيني محيط بر شخصيت اصلي را منتقل مي کند.
فيلم ميرکريمي گرچه مشخصا روايت زندگي معمولي يک زن را دنبال مي کند (گرايش به آثار ادبي زويا پيرزاد ، مشخصا "چراغ ها را من خاموش مي کنم")، برخلاف بسياري ديگر از فيلم ها که چنين رويکرد تک نگارانه اي دارند ،سرسري و يا مغرضانه به سراغ ديگر شخصيت ها نمي رود. او مي داند که براي تعريف کردن"رابطه" بايد هر دو سوي اين رابطه راخوب شناساند، اگر رابطه آن زن با ديگر شخصيت ها ( مثلا فرزندانش) خوب طرح نشود فاجعه بار بودن قطع اين رابطه نيز حس نخواهد شد. پس در اين جا "به همين سادگي" با رويکرد بي طرفانه اش به شخصيت ها، سيکل روابطي را تعريف مي کند که شخصيت اصلي ما به عنوان يکي از آن عناصر آن ، محکوم به حضور و بر هم نزدن سياليت آن است.( تصميم کمرنگ او براي رفتن و در نهايت ،ماندن او). "طاهره" با کلاس شعر رفتن و پيش از آن کلاس هاي تق و لق ديگر زنانه ، به شکل محجوبانه اي قصد گسترش اين دايره تنگ را دارد. در اينجا عملي مثل "استخاره گرفتن" – پيش از آنکه با فرمول هاي پيشين اين را به زمينه هاي معنوي فيلم و اين چيزها سنجاق کنيم –نشاني از تلاش (بي ثمره) او براي رسيدن به يک تکيه گاه و دست آويزي براي پر کردن خلاء هاست.
حرف هاي ريز و درشت زيادي درباره به همين سادگي باقي مانده است ؛ در ادامه اينکه چطور فيلم کم ادعاي ميرکريمي بر بدقلقي و بهانه گيري هاي من غلبه کرد. چيزهايي مثل بازي کنترل شده و نگاههاي خيره هنگامه قاضياني که ديده شدن بازي خوبش ، يکي از تحسين برانگيزترين انتخاب هاي داوران امسال بود. بامزگي هاي پسرک خانواده( واقعا بامزه و نه مثل خيلي شخصيت ها توي خيلي فيلم ها که قرار بود بامزه باشند ولي ...) ذوق زدگي هاي دختربچه ها به خاطر عروسي ( اين دختربچه هايي که توي عروسيها ورجه وورجه مي کنند، آشنا نيستند؟) آواز زير لب طاهره موقع ظرف شستن، پدر عروسِ طبقه بالايي ها ( که در يک نما ديديمش و آن هم در حال خواب، اما خود جنس بود)، اينکه تلويزيون توي اين جور خانه ها هميشه روشن است و استفاده خلاقانه از اين ويژگي براي تعريف کردن زمان. با پخش مثلا "مردم ايران سلام" مي فهميم ساعت چند است و با برنامه خانواده چند. (و در عين حال روتين بودن اين برنامه ها در ادامه روتين بودن اين زندگي). توجه ويژه به معماري و القاي محيط بسته آپارتماني ، براي خلق آن زندگي طبقه متوسط مورد نظر فيلم ( نمي دانم شادمهر راستين چقدر توي اين قضيه سهم داشته) ، برچسب هايي که طاهره روي سبزي هاي بسته بندي شده توي فريز زده بود و اينکه چقدر آنها غم انگيزتر از صحنه هاي اشک انگيز فيلم هاي" زنانهاي تحت ستم" هستند و خيلي چيزهاي ديگر.
"به همين سادگي" ، "سارا" و "کاغذ بي خط" و "ليلا"ي دوباره اي نيست. فيلمي "با حضور افتخاري کيارستمي" هم نيست. فيلمي با دوربين تازه اي که رئيس خانه سينما براي خودش از غيب رديف کرده باشد هم نيست. "به همين سادگي" دستش را روي دوش سينما گذاشته و روي پاي خودش ايستاده است. حالا شما بگوييد اين يک تحميديه بود. فرقي نمي کند. فيلم خوب هميشه فيلم خوب است. حتي اگر مجبور باشي با کلي پيش فرض و جوسازي مبارزه کني.
سينماي ما - مصطفي جوادي
انتهای پیام /

 
   
 
    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com