1 2 3 4
5 6 7
9 8
جستجو درعناوين خبری
  بگرد
جستجوی پيشرفته | راهنما
آخرين رويدادها سينمايی
گزارشات
مصاحبه ها
نقدها و مقالات
اخبار فيلم
فيـــلمهای در دست توليد
محصولات آينده سوره
اخبار هنرمندان
اخبار جشنواره ها
اخبار اصناف سينمايی
اخبار دفاتر تهیه و توليد
اخبار سينمای جهان
روزشمارسینما
خبرگزاری ها
 تعداد بازديد : 488  تاريخ مخابره خبر:  ۱۰/۶/۱۳۸۶  نوع : خبر
 کد خبر : 138606100100  ساعت مخابره خبر: ۱۷:۰۱:۵۴
    ۱۳۸۶/۰۶/۱۰                              تاريخ نشر خبر :  
 

از سيستم آمريكايي متنفرم

گفت‌وگو با جكي‌چان به بهانه اكران «ساعت شلوغي 3»


«ساعت شلوغي 3» با بازي جكي چان و كريس تاكر اين روزها روي پرده سينماهاي آمريكا است. برت راتنر براي سومين بار اين دو را در آخرين قسمت اين سه‌گانه كارگرداني كرده است.

به گزارش سايت سينمايي سوره به نقل از خبرگزاري ها، وي اين بار دو پليس ماجراجوي خود را به سفري دور به فرانسه و شهر پاريس مي‌فرستد، تا با يك مافياي فرانسوي مبارزه كنند. مأموريت آنها پيدا كردن دختر جوان سفير چين در آمريكاست كه توسط يك گروه خلافكار ربوده شده است.
لوكيشن‌هاي جذاب شهر پاريس به كمك قصه و دو كاراكتر اصلي آن آمده تا در پايان فصل تابستان، يك كار كمدي گرم و پرنشاط به تماشاگران سينما ارايه شود. در گفت‌وگوي زير جكي چان در باره «ساعت شلوغي 3» و پروژه پرسروصداي تازه‌اش با جت‌لي صحبت مي‌كند.

زماني گفتيد از «ساعت شلوغي» متنفر هستيد. هنوز هم پس از بازي در سومين قسمت آن، همين احساس را داريد؟
- البته وقتي قرار شد در قسمت اول فيلم بازي كنم، چنين حرفي را نزدم. من لفظ تنفر را به كار نبردم، ولي در ترجمه اين كلمه گنجانده شد. حالا من چه مي‌توانم بگويم؟ آن زمان- يعني سال 1998- من، اطمينان خودم به بازار آمريكا را از دست داده بودم.
فيلم‌هاي من در اين بازار با موفقيت مالي خوبي روبه‌رو نشده بودند و نمي‌دانستم طبع و ذائقه تماشاگران آمريكايي چيست. از خودم مي‌پرسيدم آنها چه چيزي را دوست دارند. در چنين اوضاع و احوالي بود كه پيشنهاد بازي در «ساعت شلوغي» را دريافت كردم.
نمي‌دانستم بايد اين پيشنهاد را قبول مي‌كردم يا خير. بازاريابم گفت در فيلم بازي كنم تا بتوانم ثابت كنم تماشاگران آمريكايي دوستدار ديدن چنين فيلم‌هايي هستند يا خير.
من هيچ وقت به كسي دروغ نگفته‌ام. از سيستم آمريكايي متنفرم و اين نكته را هميشه به شكلي شفاف بيان كرده‌ام. يك سري از كارهايي را كه فيلمسازان آمريكايي از من مي‌خواهند، نمي‌توانم انجام دهم. من يك سازمان دهنده كارهاي بدل‌كاري هستم.
كاري به زواياي مختلف دوربين ندارم و تلاشم اين است كه كار خودم را انجام دهم. اين مدير فيلمبرداري است كه زواياي دوربين را انتخاب مي‌كند و بر دوربين خودش كنترل دارد. اما فراموش نكنيم كه با همه تخصصي كه در كارش دارد يك كارگردان صحنه‌هاي اكشن نيست،
او از كجا مي‌داند نوع حركات من چيست و من براي نمايش اين حركات به چه زاويه‌اي نياز دارم؟ طبيعي است كه در اين گونه موارد بايد با من هماهنگي شود و من نيازمند وقت بيشتري سر صحنه فيلمبرداري هستم. همين مسئله برخي اوقات باعث مي‌شود كه از كل سيستم فيلمسازي متنفر شوم.

اما سر صحنه فيلمبرداري، رابطه خوبي با كارگردان و فيلمبردار داريد.
- بايد اين‌طور باشد. به هرحال ، اين كارگردان است كه حرف آخر را مي‌زند. او مي‌خواهد يك صحنه را دوباره بگيريم و يا از من مي‌خواهد ترانه‌اي بخوانم. به برخي چيزها اعتراض دارم، ولي بايد كاري را كه از من خواسته مي‌شود انجام دهم. هميشه هنگام تماشاي فيلم در اتاق تدوين به خودم مي‌گويم: «ببين چي شد؟ ديگر كار تو تمام است!» وقتي به هنگ‌كنگ برمي‌گردم به همكارانم مي‌گويم كه چقدر از سيستم فيلمسازي آمريكايي متنفرم.
كمي بعد تلفني به من شود و خبر موفقيت عظيم فيلم را به من مي‌گويند. به آنها گفتم متوجه منظورشان نشدم. در آواز خواندن من چه چيز ويژه‌اي وجود داشت؟ مطمئناً هيچي! اما تماشاگران از فيلم استقبال كرده بودند و نمايش عمومي آن در سراسر جهان با موفقيت روبه رو شده بود.
حتي بچه‌ها هم آن را پسنديده بودند و من متعجب بودم كه تماشاگران چه‌طوري حرف‌هايي را كه زده بودم متوجه شده بودند؟! وقتي دوباره فيلم را تماشا كردم ديدم برت راتنر چقدر آن را خوب كارگرداني كرده است. فيلمنامه‌اش هم قشنگ بود. البته من براي اداي ديالوگ‌ها مشكل داشتم و نمي‌دانستم تا چه اندازه با نمك به نظر مي‌آيند.
اكشن فيلم در مقايسه با كارهايم در هنگ‌كنگ، خيلي كم بود و مي‌شد گفت هيچي نيست. زماني كه در آسيا يك فيلم اكشن بازي مي‌كنم، براي هر صحنه نبرد و پرتحرك پنج دقيقه‌اي آن حدود سه ماه كار مي‌كنيم و براي ديالوگ‌ها فقط يك روز. اما در آمريكا طي سه ماه يكي و نصفي فيلم ساخته مي‌شود! سبك كار در اين دو منطقه كاملاً از يكديگر متفاوت است.

با صحنه‌هاي بدل‌كاري قسمت سوم و شهر پاريس چه‌طور كنار آمديد؟
- صادقانه اعتراف مي‌كنم بازي در صحنه‌هاي اكشني كه در مناطق جديد فيلمبرداري مي‌شود و يا صحنه‌هايي كه نمونه‌اش را تا قبل از اين بازي نكرده‌ام، برايم خيلي سخت است.
حتي فكر كردن به آن هم كار مشكلي است. قديم‌تر از اين‌ها خيلي زياد سفر مي‌كردم و چيزهاي مختلف و تازه‌اي را مي‌ديدم. وقتي به يك بالكن مي‌رسيدم، مثل آكروبات كارها از آن آويزان مي‌شدم و خودم را به پايين مي‌رساندم. از اتوبوس دو طبقه مثل ديوار راست بالا مي‌رفتم.
طي اين سال‌ها هم در فيلم‌هايي كه بازي كرده‌ام، تمام بدل‌كاري‌هاي ممكن و موجود را انجام داده‌ام. به آن صورت، ديگر كاري نمانده كه انجام نداده باشم. من حتي در كنار يك هواپيما هم بدل‌كاري‌هاي عجيب و غريب كرده‌ام. اما نكته جذاب «ساعت شلوغي 3» وجود برج ايفل بود. اين برج قديمي به من كمك كرد تا يك بدل‌كاري تازه ارائه بدهم.
بدل‌كاري اين صحنه را من خلق نكردم، اين برج خالق آن بود. اگر از اين سكانس برج ايفل را بگيريد، تمام كارهايي كه من انجام مي‌دهم (حركات چرخش‌دار و معلق، سر خوردن و بقيه چيزها) كارهايي هستند كه به نوعي آن‌ها را در فيلم‌هاي ديگرم انجام داده‌ام. اين كارها هيچ فرقي با مجموعه كارهايي كه طي بيست سال گذشته كرده‌ام ندارند.
اما برج ايفل و صحنه مربوط به آن، خيلي خوب با كل قصه فيلم و كمدي آن همراه شد. تمام كساني كه فيلم را ديدند عقيده دارند كه اين حركات جديد و تازه است. اما چنين نيست، خودم اين را مي‌گويم! صادقانه بگويم، همه حركاتم همان حركات قديمي است.

در باره پروژه پرسروصداي «قلمرو ممنوع» هم صحبت كنيد كه در آن براي اولين بار با جت‌لي همبازي هستيد.
- از مدت‌ها قبل صحبت همكاري مشترك ما مطرح بود و رسانه‌هاي گروهي از ما دو نفر به عنوان «تيم رويايي» اسم مي‌برند. اين اتفاق خجسته به هرحال با توليد «قلمرو ممنوع» رخ داد. مي‌توان اين فيلم را ارباب حلقه‌هاي چيني‌ها نام‌گذاري كرد. حساب كنيد فيلمي كه من و جت‌لي، شهر نيويورك و حكومت باستاني چينگ را در خودش داشته باشد، چه خواهد شد. در فيلم نقش يك راهب پير، فناناپذير و جاودانه را دارم. قصه فيلم پر از صحنه‌هاي نبرد و جلوه‌هاي ويژه است.

گفته مي‌شود «قلمرو ممنوع» هم مثل «ارباب حلقه‌ها» يك سه‌گانه است.
- اين يك شايعه بيش نيست. «قلمرو ممنوع» يك فيلم مستقل و تك است. كارگرداني آن را راب منيكوف به عهده دارد، همان كسي كه انيميشن «شيرشاه» والت ديزني را كارگرداني كرد.
فيلمنامه فيلم درباره فرهنگ چين است و شما با ديدن فيلم متوجه مي‌شويد فيلمنامه‌نويس آن عاشق اين فرهنگ بوده است. او تلاش كرد چيزهاي زيادي را در باب فرهنگ كهن چين وارد قصه فيلم كند. البته يك ميمون هم در ماجراي فيلم نقش مهمي دارد.

درباره همبازي شدن با جت‌لي برايمان بگوييد.
- در يك كلام، خيلي خوب است! او را حدود بيست سال است كه مي‌شناسم و دوستان قديمي هستيم. اين دوستي را مي‌توان به دوستي‌ام با كريس تاكر تشبيه كرد. با اين وجود، طي اين سال‌ها امكان و فرصت انجام يك كار مشترك فراهم نشد.
اولين بازي كه سرصحنه در كنار هم ظاهر شديم، ناگهان هر دو گفتيم: «نگاه كن، بالاخره داريم با هم كار مي‌كنيم!» اين اولين بار است كه ما جلوي دوربين با هم نبرد مي‌كنيم.
حضور همزمان ما در صحنه فيلمبرداري باعث شد به تعداد بادي‌گاردها و مامورين امنيتي اضافه شود. خيلي‌ها مي‌خواستند ما دو نفر را در كنار هم ببينند و همين باعث شلوغي شديد صحنه فيلمبرداري شد. حالا، همه منتظر نتيجه كار و نمايش عمومي فيلم هستند.
هر دوي ما در ارتباط با «قلمرو ممنوع» احساس خوبي داريم.
انتهای پیام /

 
   
 
    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com