2001 : یک اودیسه فضایی " 2001: A Space Odyssey " ( 1968 )
2001 : يك اديسه فضايي ، فيلمي درخشان و به اعتقاد بسياري از منتقدان و تحليل گران سينما ، بهترين فيلم در گونه علمي _تخيلي است. كوبريك اين فيلم را نيز بر اساس يك رمان ساخت ، رماني از «آرتور سي كلارك» ( از مطرح ترين نويسندگان داستان هاي علمي – تخيلي ) و از خود او نيز براي نوشتن فيلم نامه كمك گرفت ، كاري كه در اقتباس از لوليتا انجام داد و موفق بود.
كوبريك ديدگاه تاريك خود را درباره سرانجام انسان ، عصر ماشيني و تكنولوژي به خوبي در اين فيلم به تصوير مي كشد. انسان مسير پر پيچ و خمي را از ابتداي خلقتش ، در اوج ناتواني و وحشي گري آغاز مي كند ، آموزش مي بيند ، هدايت مي شود و تكامل مي يابد و بعد از چهار ميليون سال به جايي رسيده كه عرصه هاي مختلف علم و تكنولوژي را فتح كرده ، قادر است در فضاي بي كران سفر كند ، به دست خود كامپيوتر هايي انسان نما ، بهره مند از پيچيدگي هاي مغزي انساني و حتی کیفیت عاطفی ساخته و حال كه به اين درجه از پيشرفت رسيده ، باز هم قادر نيست از خود مراقبت و محافظت كند. اين پيشرفت فوق العاده اگر چه بسيار تحسين برانگيز جلوه مي كند ، اما او را در خود غرق مي كند و در نهايت نابودي اش به دست همين مخلوقات ماشيني رقم مي خورد ، در حالي كه فلسفه حياتش جايي در فضاي لايتناهي سرگردان است.
این فیلم ، با فضایی معماگونه و ارائه دیدگاهی پیچیده در باب انسان با زبانی ساده و برداشتی منطقی قابل توضیح و تفسیر نیست. کوبریک خود درباره این فیلم گفته : « این فیلم اساسا تجربه ای غیر کلامی است ... و بر آن است تا بیشتر با ناخوداگاه و احساس های ما ارتباط برقرار کند تا با عقل ما... »
كوبريك براي ساخت اين فيلم ، به ويژه جلوه هاي ويژه آن سنگ تمام گذاشت. به گونه اي كه بعد از گذشت نزديك به چهار دهه از ساخت آن ، هنوز هم تماشاي آن يك تجربه خيره كننده و منحصر به فرد است. كوبريك كه به ساخت و انتخاب موسيقي براي فيلم هايش نظارت و اشراف كامل داشت ، در اين فيلم ترکیب درخشانی از موسیقی کلاسیک ، موسیقی آوانگارد الکترونیکی و البته سکوت عمیق فضا را به کار برد. در موسقی کلاسیک ، او از قطعات معروفي از اهنگ سازان بزرگ به ويژه «يوهان اشتراوس»( آهنگ ساز بزرگ اتريشي ) استفاده كرد. صلابت ، قدرت و تم حماسي اين قطعات در برخی از سكانس ها به تاثير گذاري صحنه ها بسيار كمك كرده است.
2001 : یک ادیسه فضایی ، نقطه عطفی در گونه سینمای علمی- تخیلی است و بر فیلم های بعدی این ژانر بسیار تاثیر گذار بود. اين فيلم در چهار رشته بهترين كارگرداني ، بهترين فيلم نامه ، بهترين جلوه هاي ويژه ، بهترين كارگرداني هنري ( دكور و صحنه ) نامزد دريافت جايزه اسكار شد و در نهايت اسكار بهترين جلوه هاي ويژه را براي كوبريك به ارمغان آورد.
پرتقال كوكي " A Clockwork Orange " ( 1971)
پرتقال کوکی ، بر اساس داستانی از« آنتونی برجس » ساخته شد. اين فيلم ديگر اوج بدبینی كوبريك به انسان بود ، انسانی که با خشونت افسار گسیخته اش ، خود تهدیدی است برای نسل بشر. اگر در فیلم 2001 : یک ادیسه فضایی ، انسان توانسته یک کامپیوتر هوشمند و سخنگو خلق کند و یا به عبارتی می بینیم که ماشین ، انسان می شود در پرتقال کوکی شاهد هستیم که انسان به راحتی در اثر شستشوی مغزی به ماشین بدل می شود.
پرتقال کوکی نیز دربرگیرنده همان مفهومی بود که اغلب آثار کوبریک در خود دارند ، انسان برای بقایش ناگزیر است ، انسانیت خود را پاس دارد.
این فیلم به دلیل تصویر سازی بی پرده از خشونت و صراحت در بیان آلودگی های آشکار و نهان جامعه ای خشونت گرا ، انتقدادهای شدیدی را به ویژه در آمریکا به همراه داشت .
بری لیندون " Barry Lyndon " ( 1975 )
کوبریک ، بری لیندون را با اقتباس از رمان «ویلیام تاکری» ساخت. این فیلم ماجرایی عاشقانه و تلخ را در قرن هجدهم و در انگلستان روایت می کرد. بری لیندون ، به یک باره ثروتمند می شود ، به آرزوی خود رسیده و وارد طبقه اشراف می شود ، اما ظرفیت و توانایی پذیرش این تغییر را ندارد و همین مسئله سرنوشت خوشایندی را برای او رقم نمی زند. کویریک به همراه فیلم بردار همیشگی اش ، «جان آلکات» ، توانستند جلوه های بصری چشمگیری خلق کنند و به خوبی فضای قرن هجدهم انگلستان را به تصویر بکشند. صحنه ای از این فیلم که با ابتکاری جالب ، تنها با نور ده شمع فیلم برداری شده است ، بسیار مشهور است . بری لیندون در زمان خود چندان استقبال نشد ولی بعدها منتقدان توجه بیشتری به آن کردند.
درخشش " The Shining " ( 1980 )
کوبریک دهه 1980 را با ساخت فیلمی در گونه وحشت آغاز کرد تا به این ترتیب فیلمی ترسناک را نیز به کارنامه کاری اش اظافه کند. این فیلم با اقتباسی از رمان « استیفن کینگ » ، ساخته شد. درخشش ، ماجرای نویسنده ای است که به همراه همسر و پسرش ، در فصل زمستان به هتلی کوهستانی و بسیار مجلل ، در منطقه ای دورافتاده می رود تا علاوه بر سرایداری این هتل ، رمانش را نیز به پایان برساند. حوادثی در هتل رخ می دهد ، توهم و دیوانگی وجودش را فرا می گیرد و در نهایت به یک جانی بدل می شود. وسواس کوبریک در هنگام فیلم برداری و برداشت های متعدد او در برخی پلان ها ، کارساز بود و او توانست به خوبی فضای داستان کینگ را به تصویر بکشد. بازی خوب « جک نیکلسون » در نقش نویسنده نیز در این موفقیت بی تاثیر نبود .
غلاف تمام فلزی " Full Metal Jacket " (1987)
کوبریک با وجود هنر و مهارت فراواني كه در عرصه سینما داشت ، فيلم سازي كم كار و يا به اصطلاح گزيده كار بود و در اواخر دوران کاری اش کم کارتر هم شد. او در سال 1987 ، فیلم جنجالي و تحسین برانگیز غلاف تمام فلزی را ساخت. غلاف تمام فلزي ، روايتي تلخ و گزنده از جنگ ويتنام بود. در يك پايگاه آموزشي ، تعدادي از جوانان آمريكايي مشغول يادگيري تك تيراندازي هستند و براي اعزام به جبهه آماده مي شوند. فرمانده آنها مردي رواني و شديدا خشونت طلب است ، او بيش از آنكه در پي آموزش فنون نظامي باشد در پي آموزش خشونت و نفرت است و اين روحيه را مهم ترين سلاح در زمان جنگ مي داند. سربازان كه زير فشاري شديد و خرد كننده قرار دارند ، براي اولين بار آموزه هاي خود را بر سر يكي از هم گروهي هاي خود كه از بقيه كند تر است خالي مي كنند. سرباز نگون بخت اين شرايط غير انساني را تاب نمي آورد و در نهايت در يك حالت رواني بعد از كشتن فرمانده ، مغز خود را نيز متلاشي مي كند. در بخش دوم سربازان آموزش ديده به ميدان هاي جنگ در ويتنام اعزام مي شوند ودر يك موقعيت واقعي هر آنچه در چنته دارند رو مي كنند ، اين در حالي است كه سربازان دشمن نيز لبريز از حس نفرت در پي انتقام گيري به هر شكل هستند. فیلم آشکارا انتقادی بود به تزریق روحیه وحشی گری و جنگ طلبی به سربازان بیچاره آمریکایی و تبدیل کردن آنها به حیوانات دست آموز. جالب آنكه اين فيلم با وجود برخورداري از فضايي به شدت تلخ و عصبي كننده ، در سراسر فيلم طنز خاص كوبريك را نيز در خود دارد. شروع فيلم حتي به گونه اي نويد يك فيلم كمدي درباره جنگ را مي دهد ، اما رفته رفته ماهيت واقعي خود را آشكار مي كند و در چرخشي عصبي كننده ، تماشاگر را به شدت درگير مي كند.
فیلم غلاف تمام فلزی ساختاري محكم و قدرتمند دارد. كارگرداني فيلم به ويژه صحنه هاي جنگ به شدت واقعي ، تاثيرگزار و هنرمندانه است.
اين فيلم با گذشت 20 سال هنوز يكي از نمونه اي ترين فيلم ها در گونه سينماي جنگي است و به نوعي معياري است براي فيلم هاي جنگي بعد از خود.
چشمان کاملا بسته "Eyes Wide Shut " ( 1999)
دوازده سال گذشت و کوبریک فیلم جنجالی و بحث برانگیز دیگری ساخت که آخرین آن هم بود ، چشمان کاملا بسته . این فیلم نیز انتقادی تند و گزنده را در بر داشت. انتقادی درباره سستی ارزش ها ، حریم ها و پایه های خانواده در جامعه امروز ، خصوصا جامعه آمریکایی. پنهان بودن لایه هایی پیچیده ، از خیانت در بافت روابط خانوادگی که کوبریک آن را در یک خانواده به ظاهر متعادل ، موجه و خوشبخت به تصویر کشید ، آخرین تلاش او در به نقد کشیدن انسان ظاهرا آگاه و متمدن و در حقیقت غافل ، سرگشته و جدا افتاده از خود بود.
کوبریک پیش از آنکه فیلمش به نمایش عمومی دربیاید در 7 مارس 1999، درگذشت و پخش این فیلم مدت کوتاهی بعد از مرگش در آمریکا آغاز شد.
فيلم در شروع اکرانش ، فروش بالايي داشت اما در هفته هاي بعد ، فروشش به طور قابل توجهي كاهش يافت. منتقدان به این فیلم چندان روی خوش نشان ندادند و از كندي و روند احساسي فيلم انتقاد كردند. به گفته دوستان و خانواده كوبريك ، چشمان کاملا بسته ، براي او محبوبترين فيلمش بود. اما بر برخلاف این گفته ، « آرلي ارمي » ، در سال 2006 عنوان کرد که ، كوبريك قبل از مرگش در گفتگويي تلفني به او گفته : « چشمان کاملا بسته ، فیلم بسيار مزخرفی است و منتقدان آن را به عنوان ناهار خواهند خورد». وليكن « تاد فيلد » كه در این فیلم بازی کرده بود ، گفته هاي لومي را رد كرده و گفته است : « اين فيلم استنلي را بسيار به هيجان درآورده بود. او در هنگام مرگش هنوز بر روي فيلم كار مي كرد و احتمالاً به خاطر اينكه به آرامش رسيده بود، مرد. زماني كه او براي اولين بار فيلم را براي تري، تام و نيكول پخش كرد ، يكي از بهترين آخر هفته هاي زندگيش بود. او مطمئناً اگر زنده بود بيشتر روي فيلم كار مي كرد، همانطور كه بر روي تمام فيلمهايش كار كرد اما من مي دانم كه او بسيار از فيلم راضي بود. اين را كساني كه هر روز در طول مراحل پس از فیلم برداری همراه او بودند به من گفته اند.»
چشمان کاملا بسته مانند لوليتا و دکتر استرنج لاو قبل از نمایش عمومی با سانسور مواجه شد. فیلم انتقادات شدیدی را در بر داشت و در آمريكا و كانادا شكلهاي شبح مانندي كه به صورت ديجيتالي ساخته شده بودند براي پوشاندن صحنه هاي مستهجن و عریان فيلم مورد استفاده قرار گرفتند.
كوبريك در اثر حمله قلبي در خواب ، در انگلستان درگذشت . او را در كنار درخت مورد علاقه اش در «چيلدويك بري منور»، «هارت فورت شيدر» انگلستان به خاك سپردند.
پروژه هاي ناتمام
كوبريك بسيار سختگير بود. گاهي سالها بر روي برنامه ريزي و تحقيقات پيش از توليد كار مي كرد ، به همين خاطر در طول فعاليت هاي هنري اش پروژه هاي ناتمامي داشت. فقط يكي از آنها كامل شد و براي طرفداران كوبريك كمي جالب بود.
يكي از مشهورترين مواردي كه هرگز فيلمبرداري نشد، فيلم زندگی نامه ناپلئون بناپارت بود كه كوبريك بسيار در مورد آن تحقيق كرده بود و حتی تا انتخاب بازیگر نیز پیش رفته بود و قرار بود جك نيكلسون که کوبریک بازی او را در فیلم ایزی رایدر Easy Rider دیده بود و مورد توجهش قرار گرفته بود ، نقش ناپلئون را به عهده بگيرد (كوبريك ونیكلسون سرانجام در فیلم درخشش با هم كار كردند) . پس از سالها فعاليت پيش از توليد ، اين فيلم به دلایل نامعلومي به نفع پروژه های کم هزینه تر و سود آورتر ، كنار گذاشته شد. در سال 1987 كوبريك گفت كه از ساخت این پروژه نااميد نشده است و ذكر كرد كه تقريباً 500 كتاب در مورد آن خوانده است. او عقيده داشت فيلمي كه شايسته اين موضوع باشد، هنوز ساخته نشده است. |